عشق اول

دلتنگی های یه عاشق

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 25
تعداد نظرات : 23
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


V alentineHeart



تقدیم به نویدم

سلام به همه دوستای گل و دوس داشتنی خودم.این وبلاگ متعلق به من و نوید هست.اما نوید هنوز نمی دونه

من این وبلاگو ساختما.می خوام سوپرایزش کنم.اخه ما قبلا هم یک وبلاگ داشتیم که به خاطر همین دعواهای

همیشگی من پاکش کردم حالا دوباره اینو ساختم که دیگه قصد ندارم هیچ وقت پاکش کنم چه بازم قهر کنیم

وچه دیگه قهر نکینم.من و نوید دوستیمون مال خیلی وفته ... اما همیشه خدا با هم قهریم...این دفعه قول

دادیم که دیگه قهر نکنیم.

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: دو شنبه 11 شهريور 1398برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﭼﻪ ﺑﯿﺮﺣﻤﺎﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﻋﺰﯾﺰ !
ﻋﺎﺷﻘﻢ ﯾﮏ ﻋﺎﺷﻖ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﻋﺰﯾﺰ !
ﮔﺮﭼﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﺳﺖ ﺩﻟﻮﺍﭘﺲ ﻧﺒﺎﺵ
ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻢ ﺑﺎﺯ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﺎﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﻋﺰﯾﺰ !
ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﺷﺒﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺩﻭﺭ ﺑﺮﺩ
ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﻭﯾﺮﺍﻧﻪ.. ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﻋﺰﯾﺰ !
ﻟﺐ ﻣﺮﺑﺎ، ﭼﺸﻢ ﻋﺴﻞ، ﺧﺎﻣﻪ ﺑﻨﺎﮔﻮﺵ ﻣﻨﯽ
ﭼﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﻋﺰﯾﺰ !
ﭼﺎﯼ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻡ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﮔﺮﭼﻪ ﭘﯿﺸﻢ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﺧﺎﻟﯽ ﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﻋﺰﯾﺰ !
ﺑﻐﺾ ﮐﺮﺩﻩ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﺎﻧﺘﻮﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺑﺎﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﻋﺰﯾﺰ !
ﮔﺎﻩ ﻣﻦ، ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺗﻮﯾﯽ
ﻟﺮﺯ ﺩﺍﺭﺩ ﻫﻖ ﻫﻖ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﻋﺰﯾﺰ !
ﮔﻞ ﭼﻨﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻡ
ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﺪ ﺑﺮ ﻟﺒﻢ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﻋﺰﯾﺰ !
ﻧﻪ ! ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﮐﺴﯽ ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ
ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻫﺴﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﺪﺍﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﻋﺰﯾﺰ !
ﻋﺎﻗﺒﺖ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺁﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ﺍﺷﮏ ﺷﺎﯾﺪ.. ﺷﮑﻮﻩ ﺍﯼ ﺍﻣﺎ ﻧﻪ، ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﻋﺰﯾﺰ !

 

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: دو شنبه 3 شهريور 1393برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تقدیم به نویدم

به اندازه زیبایی درختان پر شکوفه....

   ....دوستت دارم!

           ....قسم به حقیقت دنیا....

                 قسم به راز گل سرخ

                     قسم به زیبایی بنفشه ها

                         قسم به تنهایی هام

                              دوستت دارم!!!

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: دو شنبه 3 شهريور 1393برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بار تنهایی

روزی میــرسَد.

بـــی هیــــچ خَبـــَـــری.

بــا کولـــــه بــــآر تَنهـــاییـَم.

دَـر جـــاده هــای بـی انتهــــای ایـن دنیــای عَجیـــــب.

راه خــــواهم افتـــــاد.

مَـــن کـــه غَریبـــــم.

چـــه فَــــرقی دارد کجـــــای ایـــن دنیــــــا بـاشــــم.

همــه جــــای جهــــان تنهـــــایی بــــا مَـــن است ..

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: دو شنبه 3 شهريور 1393برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

جوانی کجایی که یادت بخیر

سلام بچه ها خوبین؟چقدر دلم برا اینجا تنگ شده بود خیلی زیاد از وقتی نوید رفت دیگه خیلی کم به

وبمون رسیدماونم که اصلا این جیزا براش مهم نیست.دیشب خیلی حالم گرفته بود وقتی

رفتم تو رخته خوابم همش به این چندماهی که بعد از چهار سال باز با نوید بودم

فکر می کردم.یاد اون روزایی که یواشکی صبح اول صبح به بهانه دانشگاه

با چه شوق ذوقی از خواب می پریدم و هی جلو آینه حرفایی که میخواستم بهش بگم

و مرور می کردم بدش وقتی که میرسیدم حتی تو چشاشم نگا نمی کردم لحظاتی که

پیشش بودم خیلی سریع برام می گذشت یه وقتی به خودم میومدم

که نوید بهم می گفت نادیا بریم دیگه و من تندی می گفتم

نه نوییییییییییید میخوام هنوزم پیشت باشم اما مجبور بودیم که بریم

دلم واسش خیلی تنگ شده واسه خنده هاش وای من عاشق خندهاش بودم خیلی زیبا

می شد وقتی می خندید هنوز

وقتی یادم میاد اشک ذوق تو چشام جمع میشه هییی خدا... بیخیال ... دنیا همینه دیگه

یکیو که تو دوس داری اون

دوست نداره و یکیو که اون دوست داره طرف مقابلش دوسش نداره...

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

میلنگه همیشه می لنگه

وقتی نفهمی


(▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅()ڪے


کی سیگارت را روشن کردی


(▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅()ڪے


و کی کشیدی


(▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅()ڪے


و کی خاموشش کردی


(▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅()ڪے


یعنی یک جای کار می لنگد بدجــــور…


(▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅()ڪے

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دلم تاب میخواهد

بـی تـابــم .....

دلـم تــاب میخــواهد و یــک هــل مـــحکم ...

کـه دلـــم هُــری بریــزد پایــین ..

هرچــه را در خــودش تلنبــار کــرده .. !!

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: چهار شنبه 10 مهر 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

سرنوشت

تقصیر باد بود ، بی موقع وزید


شاید اگر به جای آذر روز تولدم در ماه آبان بود یا لااقل به جای 5 شنبه در روز شنبه ای حتی 3 شنبه ای


شاید اگر که مادرم پیشانیه سیاه مرا خوب شسته بود ، خوشبخت می شدم


تقصیر ابر بود ، آن باد نا رفیق که مخالف همی وزید از دست جور آن مه و خورشید زیر ابر, لج بازیه فلک که چرا نان ما نداد


شاید شباهت مرغک همسایه ام به غاز ، کوتاهیه پدر ، اقبال کج مدار


شاید اگر که شانس ، آن قهر کرده ز من ، گیج بی حواس ، یک بار هم پلاک خانه ی مارا به یاد داشت

خوشبخت میشدم


تقصیر ما که نیست


تقصیر ما که نیست ، از دست روزگار که طالع مارا چنین نوشت


دیگر گلایه بس ، باید شروع کنم


دشوار تر قدم ، این اولین قدم


این راه باور خود ، راه نو شدن


با گام اولین آغاز میشود ، باید شروع کنم


مکتوب سرنوشت ، باید ز سر نوشت

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: چهار شنبه 10 مهر 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

این روزها

اين روزها همه چيزعوض شده است
در جايی زندگی می کنيم که:

هرزگی ، مد
کفر گفتن ، روشنفکری
بي آبرويی ، کلاس
مستی و دود ، تفريح
دزدی و لاشخوری و گرگ بودن ، رمز موفقيت است...

 

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: چهار شنبه 10 مهر 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

قصه بی وفایی
ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻧﻴﻜﻪ ﻭﻓـــــﺎ،

ﻗﺼّﻪ ﻱ ﺑﺮﻑ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﺍﺳﺖ

ﻭ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﮔﻞ ﻧﺎﻳﺎﺑﻲ!

ﻭ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﭘﺎﻙ ﺷﻘﺎﻳﻖ ﻫﺎ،

ﻋﺎﺑﺮ ﺑﻲ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﻱ ﻏﻢ ﺟﺎﺭیست!

ﺑﻪ ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ؟

ﺑﺎ ﺗﻮ ﺍﻧﺴﺎﻧﻢ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺗﺮین...

 ct50h2hiehoxr8ba4tcj.jpg

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: چهار شنبه 10 مهر 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

سیگار
 
ســــیگار می کـــشم کــه مــنت نامــــــرد نـــــکشم!
 
سیـــگار مــی کـــشم کــه از نارفــــــــیق نـــــکشــم!

ســـیگار مـــیکشم کــه بــتونم غــم و غــصه هــامــو

1تنــــــــــــــــــــــ� � رو دوشــــــــــــــــم بـــــکشـــــــــــم!

تـــــــــــو از پــشـــــــــــت خنـــــــــــجر نـــــــــــــــــــزن!



نــــــــمیخواد
 
به فــــــــکر ســـــلامتــیه مــا بـــاشی...
 
نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: چهار شنبه 10 مهر 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

این آخرین باره

سلام بچه ها

من بازم اومدم  اما باره آخرمه که میام تو این وبلاگ... دوس داشتن که زوری نیست نه من عشق اونو

فهمیدم نه اون منو.دیگه با هم نخواهیم بود به هیچ وجه. همون دیشب واسه بودن باهاش

باز بهش اس ام اس دادم اما میگه نمی خوامزوری که نیس.خودمو کوچیک کردم بهش میگم

ازم سیر شدی؟خسته شدی؟پای کسی دیگه ای در میونه؟

میگه اره همین چیزایی که میگیه.همیناس. دیگه حرفم نمیاد...چی باید بگم؟

میگه دیگه اس ام اس نده...خودش

بهم گفته بود که هر وقت قهر کردیم تو کوتاه بیا تو اس بده اله و بله حالام که من کوتاه

اومدم میگه اره ازت سیر شدم خستم.بیخیال حتما من آدم بدیم...نوید بهترینه

اون پیغمبره و من یه فاحشه  ... خسته شدم  بیخیال یه هفته کع گریه کردی

همه چیز یادت میره...سعی میکنم دیدمشم چشامو ببندم که احساسم نسبت بهش  برانگیخته نشه.

من با حرفام آزارش میدم رنجش میدم اعصابشو خورد میکنم.بذارین پسر مردم راحت زندگیشو بکنه چی کار دارین؟

خدافظ واسه همیشه نوید... وبلاگ و تمامیه دوستانه گلم.

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: شنبه 6 مهر 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

کاشکی هیچ وقت نبودی نویـــــــــــــد

سلام بچه ها خوبین؟

آخرین مطلبی که گذاشته بودم 22 شهریور بود و گله داشتم از این چرا مثل آب خوردن نوید منو ول میکنه

شما هم بودین مثل من فکر می کردین فکر می کردین که دوستتون نداره من تا میگم خدافظ میگه بدرک برو

به سلامت بعد از کلی وفت اومدهمیگه تو بیجا میکنی تو وبلاگ درباره من این چیزارو میگی تو از کجا میدونی که

من دوست ندارم؟میگم از اونجا که هیچ تلاشیبرا بدست اوردنم نمیکنی کاشکی هیچ وقت به پستم نمی خوردی

کاشکیهیچ وقت دوستنداشتم کاشکی

دیگه تحملم تموم شده.همیشه دنباله کاری بودم که بتونم خوشحالش کنم حرفی بزنم که

خوشحالش کنم اما اقا ما ماله هم نیستیم اینو به کی باید بگم خدایا تورو به جون همین پیغمبرات دست منو بگیر

سمت این آدمنرم میگه تا هستی آزارم میدی.اگه آزارت میدم چرا طرفم میای؟بدبخت تر از من پیدا نکردی؟

تو سری خور تر از من پیدا نکردی؟بابا برو محض رضای خدا برو دیگم برنگرد.برو پیشه هر کی دوسش داری

و آزارت نمیده بعدشم اومده یاهو برام پیام گذاشته"کاش ما آدم ها هم مثل گربه ها با چند لحظه بو کشیدن

میفهمیدیم که: هر ”آشغالی” ارزش وقت گذاشتن نــــــداره "

منو آشغالم کرده.ببین من چه خریم که هیچیم نمیگم.کاشکی هیچ وقت نبودی نوید هیچ وقتــــــــــــــــــــــــــــ...

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: جمعه 5 مهر 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

حرفای دلم

کاش گاهی خدا از پشت ابرها میومد، گوشم رو محکم میگرفت و داد میزد: آهـــــــــــــــــــای بــگــــــیـــــــــر

بشـــــــــــیــــــن! اینقدرغر نزن،همینه که هست بعد یه چشمک میزد و آروم تو گوشم

میگفت: همه چی درست میشه!

خدااا جوون بذار الان بهت بگم که اون دنیا بحثمون نشه!!! اگه فک کردی منو به عشقم نرسونی میتونی

اونجا با هوریهای بهشتی جبران کنی باید خدمتت عرض کنم که محل سگم بهشون نمیزارم ..

من فقط عشق خودمو میخوااااااااااام..

با تو هستم اے مــرد ! زن ، که اعتماد کرد شکننده تر مے شود پس حواست را بیشتر جمع کن . . .

چـه اشتبـاه بزرگیست تلـخ كـردن زندگیمـآن بـرآی كســی كــه در دوری مـآ ...!!!شیـرین تریـن لحظآت

زندگیـش رآ سپـری میكنـد

عادت ندارم درد دلم را ، به همه کس بگویم ..! ! ! پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم.. ،

تا همه فکر کنند . . . نه دردی دارم و نه قلبی...

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

وفادار کجا بوده

قدیما به کسی که به پات می نشست می گفتن: وفادار،

الان می گن: سیریش.

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

حــاضــر √

دلــتــنــگــی . . . ؟ حــاضــر √


غــــم . . .؟ حــاضــر √


درد. . .؟ حــاضــر √


دوری. . .؟ حــاضــر √


عــشــق. . .؟


بلندتر میخوانم ، عشق . . . ؟


باز هم نیامده؟


غیبت هایش ازحد مجاز چندیست که گذشته


اخراجش می کنم


با اینکه نمی شود ، اما زندگی را ادامه می دهم...

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

اشک پسر

شنیدیم٬ میگن:

 
وقتی یه دختر بخاطر یه پسر اشک میریزه ،
 
یعنی واقعن دوسش داره...
 

اما ....وقتی یه پسر بخاطر یه دختر اشک بریزه ،

 

یعنی دیگه هیچوقت نمیتونه کسیو مثل اون دوست داشته باشه ....

دوستای گله من تا وقتی نفهمیدید یه پسر واقعا دوستون داره اصلا طرفش نرید و زندگیتونو به پاش نریزید

 که جز پشیمونی سودی نداره میشه ماجرایمن و دوستم نوید  که اون هیچ احساسی به من نداره و

به قول خودش واسه گذروندن وقتش با من بوده

اما من از ته دلم دوسش داشتم 

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

چرا نمی فهمن

چــرا آدمـــا نمیـــدونن بعضــــــــی وقتهــــا خـــــداحافـــــظ یعنـــــــی :


" نــــــــــــــــذار برم "



یعنـــــــی بــرم گــــردون


سفــــت بغلـــــم کـــن

...


ســـــرمو بچـــــسبـــون به سینــــه ت و


بگــــــو :


"خدافــــظ و زهــــر مـــار


بیخــــــود کــــردی میگی خدافـــــظ


مگـــــه میـــذارم بــــری؟!!

مــــــگه الکیــــــــه!!

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عشق امتحان همیشه تجدید

سلام بچه ها خوبین ؟ امروز با اجازتون با نوید قهر کردم می دونید سر چی؟ سر این که من به آقا گفتم

مادرو پدرم خیلی همو دوست دارن من به عشق اونا حسودیم میشه و بهش گفتم کاشکی تو مثل بابام

بودی که زنشو اینقدر دوس داره تو هم منو خیلی دوس داشتی...جای اینکه بهم بگه معلومه که من

دوستت دارم در اومده بهم میگه خیلی بی شعوری...بازم مثل همیشه دلم شکوند اما چون قول دادم این

وبلاگو پاک نمی کنم میزارم و حرفامو توش میگم بعدشم میگه تو اصلا حرف زدن بلد نیستی  اخلاق نداری

ربط هیچ کدومشونو به حرفم نفهمیدم شما فهمیدید تو قسمت نظرات بگین تا منم بفهمم بعد از چهار سال

بهمن 91 پیداش شد  از اون موقع تاالانم 1 هفته بوده سه ماه نبوده اون وقت امروز بهم میگه من دوست

نداشتم واسه بیکاری و گذروندنوقت باهات بودم  همین جا قسم می خورم دیگه طرفمم اومد پیشش نرم

اون از دوس داشتن منسو استفاده می کنه تا همین الان که ساعت 10:30 شب گریم بند نیومده. مطمئنم

جوابشو میگیره دنیاخیلی کوچیکتر از این حرفاست خدا مزدشو میده...کاشکی هیچ وقت تو زندگی من

نمیومدی نوید هیچ وقت...توزندگیه هر کسیم که رفتی اینقدر بی پروا حرف نپرون.به من ربطی نداره من یه

غریبم می خوای خوب باشمیخوای بد.فرقی به حاله من نداره.

ادامه مطلب یادتون نره دوستای گلم


ادامه مطلب
نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: پنج شنبه 21 شهريور 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بغض

خیلـی حــرف اسـت … کـــه تــــو هـــر روز در گلـــویت خــــاری کشنـــده احســـــاس کنــی بـــــــرای کســـی کــه ” بـــدانــــی “ حتــــی یک بــار در عمـــرش بــه خــاطـــــــر تـــو ” بغـــض ” هـــم نکــــرده اسـت…

خدا وکیلی نوید راستشو بگو تا حالا شده به خاطر من بغض کنی؟من که میگم نــــــــه!!! 

 

 

درس میگم مگه نه؟؟؟

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: پنج شنبه 17 شهريور 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مراقب بی کسی هام باش...

یـادِمان بـاشَد :وَقـتی کَـسی را بـه خُودمـان وابَسـته کَـردیم ،دَر بَـرابرَش مَـسئـولیـم ... دَر برابَـر

اَشک هـایَش ..شِـکَسـتن غُـرورَش ..لَحـظه هـای شِکَـستَـنَش دَر تَـنهـایی وَ لَـحظـه های بـی قراریَـش ...

وَ اَگر یـادِمان بـرَوَد ،دَر جایـی دیگـر سَرنـوشت یـادِمان خـواهَد آوَرد ...وَ ایـن بار مـا خُود فَـراموش خـواهیـم شُد ... !

 يـ ـآدت بآشه وقتے همه كـ ـس كسے ميشى ـآون بعد تـ ـو بى كـ ـس ميشه يـ ـآ برـآ كسے همه كـ ـس نشـ ـو

يا اگه شدے مرـآقب بى كسے هآش بآش

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دلتنگم...
 دلتنگم ....
 
اندازه تمام بغضایی ک گریه نشد...
 
اندازه تمام خنده هایی ک روی لب نیومد ...
 
اندازه تمام روزایی ک باید بودی و نبودی ....
 
اندازه تمام روزایی ک بودم و نبودی ...
 
دلتنگم ....
 
اندازه تمام روزایی ک نتونستم فریاد بزنم و بجاش ،رفتم تو اتاقمو درو بستم و زیر پتو تا دلم خواست بی صدا داد زدم ...
 
دلتنگم ...
چون دخترم و نمیتونم بگم عاشق ی غریبه ام!!{-60-} {-77-}
 
نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دخترم دیگه

دختــر اسـت دیگـر . . . گـاهی بهـانـه های الـکی بگیـرد بـه هــوای آغــوش تــو شـانـه هـای تــو . . . کـه بعــد ،

تــو آرام ؛ خیـلی آرام در گوشـش زمـزمـه کنـی : ببیـن مـن عاشقتـم . . .

دخترم دیگه نبیدی...دلم هم خیلی نازکه هم دوس دارم واست ناز کنم...برا تو ناز نکنم برا کی ناز کنم؟...پس

نازموخرایدار باش وگرنه گریه می تونما...قلبونت بشم من

 

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دوسم داری؟
بعضی وقتا تو دعوا فقط باید نگاه کنی ! سکوت کنی ! فحشاشو بده و بهونه هاشو به جون بخری ! تموم که
 
شد بغلشکنی و اروم . در گوشش بگی : با من نجنگ ، من دوست دارم...
 
کاشکی من و نوید هم که این همه دعوا می کردیم  نوید منو تنها نمیزاشت و می رفت کاشکی یه بار این
 
 جمله رو به منمی گفت. و می گفت با من نجنگ من دوست دارم... نه...گریهگریهگریه
نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بعضی وقتا

کلّ ِ دنیا را هم که داشته باشی.. باز هم دلت میخواهد ، بعضی وقتها.. فقط بعضی وقتها.. اصلا" برای ِ یک

لحظه هم که شده ، همه ی دنیای ِ یک "نفــر" باشی

این جمله حسه کامل خودمه.من نویدو خیلی وقته دوست دارم خیلی وقته... خودشم خوب میدونه الان 20

سالمه 5 ساله که دوسش دارم اما نمی دونم اون منو دوس داره یا نداره...خیلی دلم می خواست یعنی از ته

دل دلم می خواست به همون اندازه ای که دوسش دارم دوسم داشته باشه...

 

نويسنده: نوید و نادیا تاريخ: دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to n.firstlove.n.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com